دین و زندگی اول تا چهارم متوسطه-علمی - آموزشی

دین و زندگی اول تا چهارم متوسطه-علمی - آموزشی

خلاصه دروس و سوالات دین و زندگی اول تا سوم دبیرستان و پیش دانشگاهی
دین و زندگی اول تا چهارم متوسطه-علمی - آموزشی

دین و زندگی اول تا چهارم متوسطه-علمی - آموزشی

خلاصه دروس و سوالات دین و زندگی اول تا سوم دبیرستان و پیش دانشگاهی

مقدمه ای بر تدریس درس ۱۲ دین و زندگی ۳ دموکراسی و مردمسالاری دین

دموکراسی و مردم سالاری دینی ،تفاوت در مبانی و اهداف

واژه دموکراسی از لفظ یونانی دموکراتیا (Demokratia) گرفته شده است. این اصطلاح از دو واژه دموس (Demos) به معنای مردم و کراتوس (Kratein) به معنای حکومت کردن، تشکیل شده است. بدین ترتیب دموکراسی از نظر لغت به معنای حکومت به وسیله مردم پیشینه دموکراسی به دولت شهرهای یونان باستان از سده پنجم قبل از میلاد و زمان افلاطون و ارسطو بر می گردد؛ بطوری که آنان در کتابهایشان به طور مفصل به این موضوع پرداخته اند.(5) در آنجا شهروندان ـ به جز زنان و بردگان ـ در امر حکومت و وضع قوانین مشارکت مستقیم داشتند. در جمهوری روم نیز ـ پیش از پیدایش دوره امپراطوری ـ ابعادی از دموکراسی به چشم می خورد. (حکومت مردم بر مردم) است.

امروزه سه نوع حکومت در جهان وجود دارد. برخی کشورها بر اساس اراده ی یک فرد اداره می شوند که حکومت دیکتاتوری یا استبدادی نام گرفته اند.در بخش دیگری از کشورها دموکراسی غربی حاکم می باشد که مدعی است؛ مردم در اداره کشورها و انتخاب حاکمانشان منشاء اثرند. نوع دیگر حکومت که در ایران اسلامی مشاهده می شود مردم سالاری دینی نامیده می شود.

مردم سالاری دینی ازین جهت در جهان مورد توجه قرار گرفته که نظریه پایان تاریخ فوکویاما درباره تسلط لیبرالیسم و ارزشهای غربی را به چالش جدی کشانده است و به نوعی رقیب قدرتمند آن محسوب می شود. به همین دلیل است که غربیها از زمان پیروزی انقلاب اسلامی تا به حال هرچه توانسته اند برای ناکارآمد جلوه دادن جمهوری اسلامی تلاش کرده اند.

در این مقاله سعی شده است به بیان تفاوتهای دموکراسی غربی و مردم سالاری دینی بپردازد:

۱- تفاوت در منشاء مشروعیت:

مشروعیت دلیل قانونی بودن یک حکومت و حاکمان آن است. در دموکراسی غربی رضایت اکثریت مردم به عنوان منشاء مشروعیت بیان شده و بر همین اساس آنچه در این نوع دموکراسی به تصویب می رسد برگرفته از خواسته های مردم است. منتخبین نیز باید در چارچوب موکلین خود حرکت نمایند.

اما در مردم سالاری دینی منشاء مشروعیت خداوند و قوانین الهی است. در مردمسالاری دینی رضایت و خواست مردم که بندگان خدا هستند در چارچوب شریعت الهی تعیین کننده می باشد. یعنی در دموکراسی غربی اگر قانونی به زیان خودشان و مغایر با قوانین الهی و اصول انسانیت به تصویب اکثریت برسد لازم الاجراست . حال آنکه در مردم سالاری دینی قوانین ضد الهی و ضد انسانیت مطرح نشده یا در صورت طرح رد می شوند ولی در کیفیت اجرای قوانین درچارچوب شریعت الهی ، مردم نقش تعیین کننده و اساسی دارند.

۲- تفاوت در منابع معرفتی:

مردم سالاری دینی از نظر منابع دینی متکی به منبع وحیانی و عقلانی ست .

یعنی اسلام وحی را به عنوان یک منبع معرفتی می داند و معتقد است که خالق انسان ها که بر تمام جوانب و زوایای روحی و جسمی مخلوقاتش احاطه دارد ، بهترین و کاملترین برنامه ی سعادتمندی انسان را به صورت وحی بر پیامبرش ارائه کرده است که می بایست مبنای رفتاری مسلمان ها در تمام زمینه ها باشد. همچنین اسلام عقل را به عنوان یکی از منابع چهارگانه استنباط مباحث دینی معرفی می کند.

دموکراسی غربی آنچه در ماورای طبیعت است غیر قابل استناد دانسته و فقط به عقل و حس به عنوان ابزار در قانونگذاری و اداره جامعه بسنده کرده است.

۳- تفاوت در مبانی:

 بنای دموکراسی بر سه اصل اساسی استوار است:

۱- اومانیسم که همان انسان محوری در مقابل خدا محوری است . در نتیجه تمایلات انسان به عنوان محور برنامه ریزی و اجرا مورد توجه قرار می گیرد نه آنچه خالق و مالک انسانها برای ایشان نازل کرده است. ۲- لیبرالیسم که به عنوان یک مکتب فکری در غرب از آن یاد می شود .مکتب لیبرالیسم انسان را برای انجام هر کاری آزاد می داند مگر آنکه با آزادی دیگران مغایرت داشته باشد. ۳- سکولاریسم که اساسی ترین اصل در مبنای دموکراسی غربی است که همان جدایی دین از سیاست یا محدود شدن گستره ی دین در امورات فردی ست.در این تفکر دین اجازه ورود به مسائل اجتماعی و سیاست را ندارد . بنابراین غربی ها هر کشوری که اصول فوق را مراعات نکند حتی اگر همه ساله انتخابات سراسری نیز داشته باشد را خارج از دموکراسی می دانند.

در مردمسالاری دینی حاکمیت ویژه خداوند است و حاکمیت انسان در طول اراده الهی است . در تنظیمات اجتماعی قوانین الهی محوریت دارند . آزادی در اسلام آن است که تمام موانع رشد انسانی در مسیر الهی و تکامل برداشته شود و آزادی به شکل غربی تعریف شده مورد قبول نیست. در مردمسالاری دینی ، دین علاوه بر مسائل فردی دربرگیرنده مسائل اجتماعی است.تعدد آیات و روایات و کتب در مسائل اجتماعی و سیاسی به مراتب بیشتر از مسائل فردی و عبادی است.

۴- تفاوت در اهداف

در مردم سالاری دینی هدف ایجاد  زمینه تقرب به خداوند و تکامل انسان بعنوان مخلوق اوست  که برای رسیدن به این هدف اصلی، اهداف فرعی نیز مترتب می شود از جمله اقامه قسط و عدل ، برقراری نظم و امنیت، تعلیم و تربیت، تامین رفاه و بهداشت، ارتقای فرهنگ و

به عبارت دیگر در مردم سالاری دینی مسائل ذکر شده از آن جهت که راه تکامل انسان و تقرب به خداوند را میسر می سازد، ارزشمند و ضروری می باشد .

اما در دموکراسی غربی که انسان محور است ، اصالت با لذت خواهد بود و اهداف بیان شده از آنجا که راه رسیدن به لذت بیشتر بردن را میسر می کند در دستور کار قرار می گیرد.

شاید این سوال عنوان شود که در بسیاری از کشورها با حاکمیت دموکراسی غربی عدالت نسبی نیز به وجود آمده است. انچه اندیشمندان غربی خودشان اذعان دارند؛ ایجاد رفاه نسبی ، عدالت اجتماعی و به دلیل نیاز ثروتمندان و صاحبان قدرت بوده است نه ضعفا و فقرا ! هرچند شورشهای اجتماعی دهه های گذشته در مناطق مختلف امریکا و اروپا مثلا در لس آنجلس یا حومه ی پاریس حتی وجود همین عدالت نسبی را نیز زیر سوال می برد!

نقص دیگر در دموکراسی غربی شاید این باشد که نظام مذکور وظیفه ای در قبال معنویت انسان ها برای خودش تعریف نکرده. وظیفه ای که نادیده گرفتن آن بحران هایی را پدید می آورد که حتی رفاه مطلق و آرمانی نیز نمی تواند با آن مقابله کند.

۴- تفاوت در مشارکت سیاسی مردم

در مردم سالاری دینی آنچه برای شهروندان مسلمان اهمیت بیشتری دارد احساس تکلیف در قبال جامعه ، مردم و اعتقادات است که برگرفته از مکانیزمهای دینی می باشد مانند امر به معروف و نهی از منکر، یا برابری در حق رای و در حالیکه در دموکراسی غربی صرفا منافع فردی و مادی اجتماع مدنظر است. شاید به همین دلیل باشد که شهروند غربی پس از رای دیگر علقه ی آنچنانی با فرد منتخب ندارد و فرد منتخب بجای حضور مستمر در میان انبوه توده های مردم حداکثر در شو های چند صد نفره ی تبلیغاتی ظاهر می شود. اما در مردمسالاری دینی در ادامه کار همه ی مردم احساس تکلیف و وفاداری می کنند و در تلاشند تا بعد از رای گیری نیز در راه حل مشکلات به یاری افراد منتخب خود بشتابند.