دین و زندگی اول تا چهارم متوسطه-علمی - آموزشی

دین و زندگی اول تا چهارم متوسطه-علمی - آموزشی

خلاصه دروس و سوالات دین و زندگی اول تا سوم دبیرستان و پیش دانشگاهی
دین و زندگی اول تا چهارم متوسطه-علمی - آموزشی

دین و زندگی اول تا چهارم متوسطه-علمی - آموزشی

خلاصه دروس و سوالات دین و زندگی اول تا سوم دبیرستان و پیش دانشگاهی

ملاک ورود به بهشت

ملاک ورود به بهشت

"والذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک اصحاب الجنه هم فیها خالدون " (بقره 82)

کسانیکه ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام داده اند آنان اهل بهشتند و در آن جاودانه خواهند ماند .

پیام های آیه :

1-      1- در کنار تهدید،بشارت لازم است آیه قبل از این کیفر گناهکار را مطرح کرد ، در این ایه پاداش نیکوکار را (الذین آمنوا  و عملوا) ، (اصحاب الجنه )

2-ایمان از عمل جدانیست (آمنوا و عملوا)

3-ملاک بهشت ایمان و عمل است نه خیال و آرزو (الذین آمنوا  و عملوا) ، (اصحاب الجنه )

4-انجام یک عمل صالح کفایت نمی کند ، بلکه داشتن خوی نیکوکاری و انجام هرگونه کار صالحی لازم است .( عملوا الصالحات)،(الصالحات) جمع و همراه با (الف و لام) آمده است لذا همه کارهای نیک را در بر می گیرد .

موضوع دیگر شرط ورود به بهشت (در کنار توحید ، احسان به والدین است)

قرآن کریم : بیاد آرید زمانی که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خدا را پرستش نکنند و به پدر و مادر و خویشان و یتیمان و بینوایان احسان کنند و نماز را برپای دارند و زکات دهند اما جز عده کمی ، سرپیچی کردند و روی گردان شدند.(بقره 83)

احسان جامع ترین و وسیع ترین واژه در باب نیکی است در حال فقر والدین ، احسان مادی و در حال غنای آنان احسان روحی به آنان واجب است .

خدای مهربان تشکر از والدین را در ردیف شکر گذاری از خود آورده به نحوی که اگر پرستش خدا 100 درجه واجب باشد اطاعت پدر و مادر 99 درجه واجب و لازم است .

 به همین دلیل فقها و علمای اسلامی متفق القولند میگویند که : عاق والدین بودن از گناهان کبیره است و در حدیث آمده که (عاق والدین بوی بهشت را نخواهد یافت).

منظور از نیکی به والدین اطاعت از ایشان در عمل و مدارا کردن با انان در گفتار و رفتار است.   

علت نامگذاری ماه محرم

علت نامگذاری ماه محرم 

  

تاسیس تاریخ برای مسلمانان در زمان خلافت خلیفه دوم مسلمین و با مشورت حضرت علی (علیه‌السلام) در سال شانزدهم هجری صورت گرفته است. مبدا تاریخ را هجرت پیامبر و ماه نخست آن را محرم، سالی که هجرت روی داده بود گرفتند.(1) علت نامگذاری این ماه آن بود که در ایام جاهلیت، جنگ در این ماه را حرام می‌دانستند.

ـ در دوم ماه محرم الحرام سال 61 هجری کاروان حضرت امام حسین (علیه السلام) وارد کربلا شد و سپاهیان دشمن که هر روز بر تعدادشان افزوده می‌شد در روزهای تاسوعا و عاشورا که روز نهم و دهم محرم می‌باشد او و یارانش را به شهادت رساندند.

امام هشتم شیعیان امام رضا(علیه السلام) در خصوص این ماه فرمود: در جاهلیت، حرمت این ماه نگاه داشته می‌شد و در آن نمی‌جنگیدند ولی در این ماه، خون‌های ما را ریختند و حرمت ما را شکستند و فرزندان و زنان ما را اسیر کردند و خیمه‌ها را آتش زدند و غارت کردند و حرمت پیامبر را دربارة ذریه‌اش رعایت نکردند.

آیت الله میرزا جواد ملکی تبریزی در «مراقبات» نوشته است: «کودکانم را می‌دیدم که در دهه نخست ماه محرم غذا نمی‌خوردند و به نان خالی اکتفا می‌کردند کسی هم به آنان نگفته بود ماه محرم شروع شده است گمان می‌کنم عشقی درونی آنان را برمی‌انگیخت.» (2) به همین دلیل ماه محرم با حادثه عاشورا عجین شده است و فرا رسیدن آن دلها را پر از غم می‌سازد و پیروان و شیفتگان امام حسین (علیه السلام) از اول محرم، محافل و مجالسی را سیاهپوش کرده، به یاد آن امام شهید به عزاداری می‌پردازند.(3)

پی‌نوشت‌ها:

1- تاریخ تحلیلی اسلام، دکتر سیدجعفر شهیدی، ص130.

2- پیام‌آور عاشورا، مهاجرانی، ص 11.

3- با اندکی دخل و تصرف، فرهنگ عاشورا جواد محدثی، ص 406 .

تقابل دو تفکر در عاشورا

تقابل دو تفکر در عاشورا 

 

 

عاشورا، جلوه تقابل دو تفکر است از دین، تفکری فربه شده از بسط شریعت، و تفکری پایبند به سنت نبوی.

یک سوی میدان، تفکری فربه شده و بسط یافته از تسامح و تساهل نسبت به دین را به صف می یابیم. دین در این باور، نه محل بروز و صدور و اجرای احکام الهی است در پهنه جماعت مسلمین، بلکه خلاصه ای است در نماز، روزه، حج و ثواب اخروی. آن جا که "شریح قاضی" عالم مدعی، به فتوای قتل حسین بن علی(ع) می‌نشیند یا "ابوموسی اشعری" در مقام حکمیت، به عزل علی(ع) لب می گشاید، چه فربهی در معرفت دینی آنان حاصل شده است؟ اگر اقتضای زمان و عقل معیشت دنیا، معرفت دینی را فربه می سازد، این نتیجه آن فربهی است و نتیجه با مقدمه کاملا همخوان است. جایی که "ابوسفیان" و امویانی چون "مروان" و "ولید"، آن تبعیدیان مادام العمر توسط رسول خدا، در صف شریعت خواهان و حاکمان دینی ظاهرمی شوند و حکم در دست می گیرند و اجتهاد می‌کنند، چه بسطی در شریعت صورت گرفته است؟ اجتهاد اموی در برابر نص نبوی وعلوی، نه آن بسطی که میوه اش این است؟

رسول خدا(ص) فرمود:اگر دل را نگهبانی می کردید که هر چرنده ای در چراگاه آن وارد نشود، آنچه را من می بینم، شما هم می‌دیدید و آنچه را می شنوم، شما هم می شنیدید. 

مجلسی که در آن خلیفه، جانشین رسول الله!! دست به قدح شراب می برد و خنیاگران می نوازند و رقاصان به رقص، آن هم در دارالخلافه، چه تسامح و تساهلی در احکام دین و سنت نبوی صورت گرفته است که توجیه و گذشتن از کنار هتک حرمات الله، عین دیانت و دین مداری تلقی می گردد؟ مگر دربار شام، خالی از صحابی و مومنان به دین بود؟ نه، بلکه آنان در جریان تفکر تغذیه شده از آزادشدگان رسول خدا و جذب شده به اسلام توسط غنایم مسلمین، به باوری از دین رسیده‌اند که چنین محرماتی را عین اقتضای زمان و عقل معاش و تدبیر امت می‌دانند! اگر در کاخ معاویه و یزید، مشاوران غیرمسلمان، تدبیر سیاست و حکومت به امیرمومنان!! می‌آموزند، چه تسامح و بردباری مذهبی صورت گرفته که مرزها چنین مخدوش شده اند؟

مدارای در دین، به هر مفهومی باشد، اگر منتهی به زیر پا گذاشتن یک حکم از احکام الهی شود، مخدوش است و القای ستمگرانی است که حقانیت دین را دشمن دارند و طالب برچیده شدن قدم به قدم دین از صحنه اجتماعند.

اگر امام یا فقیهی عادل و با تقوا، در جهت مصلحت مسلمین، چند صباحی حکمی را تعطیل نماید، نه از باب مدارا و تسامح است، که برای حفظ قدرت اسلام و تقویت مسلمین می باشد."تقیه" در این دیدگاه، سلاح است نه تسلیم، خود یک حکم الهی است نه نفاق، و یک تدبیرعقلانی و شرعی است، نه یک ضعف. علی(ع)، اگر پس از انحراف ولایت در"سقیفه"، شمشیر در نیام می کند، کسی او را به جبن و ترس و نفاق متهم نمی نماید، بلکه او را می ستاید که برای وحدت امت اسلام و تقویت آن، نفس خود را در رضایت الهی محبوس می نماید تا چراغ هدایت حق برافروخته بماند. اما مدارا و تدبیری که از اسلاف یزید و خود او دیده می شود، هتک حریم احکام الله است و شکستن مصلحت و قوام و دوام مسلمین. مگر کسی می تواند تدبیر امت اسلام و حفظ قوت وعزت آن را بنماید، اما خود از اسلام وعزتش بی بهره و کم نصیب باشد؟

آن جا که علی در صفین، حاضر نشد لشکریان معاویه را به محاصره اقتصادی کشد و شریعه آب را به روی آنان ببندد، ولی معاویه چنین کرد، تفاوت تدبیر روشن گشته بود. علی(ع) بر احکام خدا پای می فشارد، و برای رسیدن به دنیای آباد، بر سر دین خدا معامله نمی کند و متعصبانه بر باور دینی پای می فشارد، ولی معاویه همه چیز را مباح می داند و فرق این دو درهمین معناست.

وقتی‌ از علی(ع) خواستند تا چند صباحی معاویه را بر استانداری شام به رسمیت بشناسد، چیزی به (طلحه) و (زبیر) بدهد و آنان را راضی روانه بصره کند تا قدرتش استوار گردد و بعد آنچه خواهد، انجام دهد، این‌ پیشنهاد، جز مدارا، تسامح و تساهل با اهل باطل و زیاده طلبان بود؟ چرا علی(ع) زیر بار نصیحت یاران غافل خود نرفت؟ مدارا در این جا، شکستن اسلام است. شکستنی که جبران آن ممکن نیست. اگر به دست ولی امر مسلمین، چنین‌ شکافی در اسلام پدید آید، چه دستی توان پر کردن آن را خواهد داشت؟علی(ع) چه باک دارد از این که او را مدبر بخوانند یا نخوانند؟ چه بیم دارد از این که شکست بخورد یا پیروز شود؟ مدحش کنند یا مذمتش نمایند؟ پیروی‌اش کنند یا مقابلش بایستند؟ او برای این چیزها زمام حکومت مسلمین را به دست نگرفته است که امروز دغدغه از دست دادن آن را با تدبیرها و تسامح های این چنینی جبران کند. او برای خدا به میدان هدایت امت آمده است و ذره‌ای کردار و گفتار خلاف هدایت از او صادر نخواهد شد. او به رضایت حق نظر دارد و اطاعت او را آویزه گوش خود کرده است، نه دشمنان خدا را، پس نه چیزی می گوید و نه کاری می‌کند که دشمنان خشنود شوند. امروز هم حسین(ع) و یزید ادامه همان پیکار علی(ع) و معاویه هستند. یکی در اندیشه رضای حق و اطاعت از او که پایبندی بر شریعت است و جریان آن به مصلحت، عزت و کرامت مسلمین؛ و دیگری در فکرخوش آمد سلیقه ها و اندیشه های مختلف که در اثر بردباری، تسامح و تساهل، گردهم آمده، دربار شام را مرکز خود ساخته‌اند و دغدغه عیش و نوش فراهم شده از این فربهی معرفت دینی، دین ابوسفیانی، آنان را وادار به هر کاری می کند. عدم پایبندی یزید و مشاوران و نزدیکان او به دین و احکام خدایی، معرفتشان را برای سنخیت با جهنم فربه می‌ساخت، آن چنان که شکمشان با بلعیدن بیت المال مسلمین فربه می شد و رنگ رخسارشان، سرخی آتش به خود می گرفت.

و در آن سوی میدان، تفکر علوی، پیرو قرآن و سنت نبوی، در اندیشه جریان احکام الله در جامعه، خوش به رضایت خدای تبارک و تعالی، پشت به رضایت دنیاداران و افسارگسیختگان وادی تطمیع و ارعاب، نه در قبض (تحجر و گوشه نشینی)، تا در گوشه عزلت، چون برخی نامداران زمانه، از رویارویی تمام کفار با تمامی اسلام چشم بپوشند و به ذکر بی فکر بپردازند و از پاسخگویی به نیازهای زمانه باز مانند، و نه در بسط (تسامح و تساهل نسبت به حدود الهی) که یزید را در مسند امیرالمومنین پذیرا گردند و دست در دست کفر اموی بگذارند و زر و قدح آنان را به رضوان الهی ترجیح دهند. اینان بر سر احکام خدا، غیرتمندانه ایستاده‌اند و بر سر آن حاضر به بردباری و معامله نیستند، اگر چه جان، سودای این ایستادگی شود و زنان و فرزندانشان به اسارت دینداران فربه شده درآیند. تفکر آنان از دین، در ولایت جهت یافته است و زنگار جاهلیت اموی و تبلیغات گسترده آنان، در دل آکنده از محبت آنان به اهل‌بیت(ع) بی تاثیراست. آنان اسب سرکش نفس و سوسوی علم وعقل را در دست‌های با کفایت ولایت، در میدان ظلمات کفر و ضلالت جهل، به مرکبی رام و چراغی فروزان بدل کرده‌اند. آن چنان که برای همیشه، کشتی نجات، چراغ هدایت خلایق گشته‌اند و راه خدا را برای همیشه بر دزدان معرفت دینی بسته و بر تشنگان هدایت ولایی، باز و هموار باقی گذاشته اند. 

 

"سیدعلی حسینی" 

برگرفته از سایت تبیان .

گزیده ای از کلمات قصار امام حسین (ع)

گزیده ای از کلمات قصار امام حسین (ع) : 

  

:: هر کس خدا را بپرستد و خق بندگی او را بجای آورد , خداوند به او بیش از آنچه می خواهد می رساند .
:: اگر سه چیز نبود , هرگز فرزند آدم سر تسلیم فرو نمی آورد : فقر و نیازمندی , بیماری و مرگ .
:: اسقاط تدریجی خدا بر بنده خود , این است که تمام نعمتها را بر او می بخشد و شکر و سپاس را از او می گیرد.
:: بخیل کسی است که در سلام کردن بخل ورزد. نیز می فرمایند : به کسی که سلام نداده اجازه صحبت ندهید.
:: کسی از نظر مقام و منزلت بزرگوارتر است که به زرق و برق دنیا در دست هر که باشد ارزش قائل نشود.
:: هر کس از کار فرو ماند و راه تدبیر بر او بسته شود , کلیدش مداراست.
:: بپرهیز از کاری که برای آن ناچار به عذرخواهی شوی . زیرا مومن نه بدی کند و نه پوزش طلبد ولی منافق هر روز بدی می کند و عذر می خواهد .
:: خداوندا مرا با احسان خود , فزون طلب منما و با بلا و گرفتاری ادب مکن. مرا با احسان خود , فزون طلب منما و با بلا و گرفتاری ادب مکن.

القاب حسین (ع)

القاب حسین (ع)

عطشان

از القاب سید الشهدا که تشنه از کربلا به شهادت رسید. این تعبیر در روایات، تواریخ و زیارتنامه‌ها درباره آن امام آمده است.

       مظلوم

ستمدیده؛ از لقب‌های سید الشهد است که اغلب با نام او همراه است .(یا حسین مظلوم). در زیارتنامه ها و احادیث،‌ تکیه بر روی این لقب، ظالم بودن حکومت اموی و سپاهی که در کربلا آن حضرت را به شهادت رساند.

    

قتیل العبرات

کشته‌ی اشک ها؛شهیدی که هم نامش گریه آور است و هم اشک ریختن در سوگ او ثواب داردو موجب احیای عاشورا است.

      

سیّد الشهدا

به معنی سرور و سالار شهیدان . حماسه و ایثار ابا عبدلله چنان بود که او را بر همه‌ی شهیدان برتری و سروری داد و شهدای کربلا را نیز بر دیگرشهیدان فضیلت بخشید و این سیادت و برتری در عرصه‌ی‌قیامت هم مشهود خواهد بود .

      

       ثارالله

یعنی خون خدا . شدت همبستگی و پیوند سید الشهدا با خدا به نحوی است که شهادتش همچون ریخته شدن خونی از قبیله‌ی خدا می ماند که جز با انتقام گیری‌و خونخواهی او‌لیاء خدا تقاص نخواهد شد.

      قتیل الله

کشته شده ای از قبیله‌ی ‌خداوند که جز با انتقام گیری و خونخواهی اولیاء خدا تقاص نخواهد شد.

     وترالله

دارای معنی ثارالله و قتیل الله است.

   

     خامس اصحاب کسا

پنجمین نفر از اصحاب کسا . رسول خدا بنا به دستور خداوند ،فاطمه ،علی،حسن و حسین را جمع کرد و همه را در زیر عبایی قرار داد و آن ها را اهل بیت خود خواند.

 

وارث

وارث برنده ؛ وراثت حسین بن علی(ع) از انبیاو اوصیا برای آن است که خط جهاد در راه و مبارزه با باطل و ستم و طاغوت ،سرلوحه‌ی دعوت همه‌ی انبیا بوده است‌و کربلا تجلی این خط ممتد درگیری حق و باطل است.

موضع سرّالله

یکی دیگر از لقب ها ی‌ ‌سید الشهدا (ع) که اشاره به این دارد که ایشان محل نگهداری راز های خداوند است.

      

     لدلیل علی‌الله

حسین (ع) دلالت کننده بر وجود خداوند است .

   

     مجاهد

یکی از لقب های سید الشهدا است که اشاره به کارزار کردن امام با کافران برای آزادی دارد.

     شهید

شاهد، شهادت دهند، همچنین به معنی کشته شدن در راه خدا و دین است که یکی از لقب های سیدالشهداست.

 

    رشید

خوش قد و قامت،رستگار ، دلیر و شجاع. یکی دیگر از لقب ها سید الشهدا است .

    غریب الغرباء

تنها و بی یاور؛ چون امام حسین (ع) در کربلا بی یار و یاور بود و لشکر یزید او را بسیار آزار و اذیت کردند، ایشان به غریب الغربا ، یعنی غریب ترین غریبان ملقب شده اند .

      شاهد

گواه ، حاضر، مرد خدای تعالی؛ اثریست که مشاهده در قلب ایجاد می کند و آن مطابق است با حقیقت آنچه در صورت مشهود بر قلب‌ ظاهر می شود. یکی دیگر از لقب ها سید الشهدا است.

     حجت الله

حجت به معنای دلیل و برهان است و امام حسین (ع) برهان خداوند بر روی زمین است .

   

خازن الکتاب المسطور

خزانه دار قرآن، یکی دیگراز لقب ها سید الشهدا است.

سفیر الله

فرستاده‌ی خداوند . یکی دیگر از لقب ها سید الشهدا ست.

      

عابد

عبادت کننده و یکی دیگر از لقب ها سید الشهدا . از نمونه های بارز اهمیت ایشان به عبادت ،می توان به برپا داشتن نماز ظهر عاشورا توسط ایشان اشاره کرد.

      

سید شباب اهل جنه

سرور جوانان بهشت. امام حسین (ع) به همراه برادرشان ، این لقب را از حضرت محمد (ص) دریافت کردند .

سفینه النجات

امام حسین (ع) به عنوان کشتی نجات آدمیان معرفی شده است که هر کس به آن پناه بیاورد در امان است.

      

امام

به معنی پیشوا، شیعیان اثنی عشری به دوازده امام اعتقاد دارند که امام حسین (ع) سومین آن هاست.

      

مقتول

کشته شده؛ یکی دیگر از لقب ها سید الشهداست.

زکی

پاکیزه،پارسا، یکی دیگر از لقب های سیدالشهدا است.

عبدالله

بنده خاص خدا را گویند،‌ شهیدی که عبد خداوند و مطیع اوامر الهی بود.

      

وصی الله

قضاء ، مقامی است که در آن نمی‌نشیند،‌ مگر وحی،‌ یعنی امام یا کسی که امام او را معین کرده باشد، وحی‌الله به معنی تعیین شده از طرف خداوند است.

قتیل الکفره

شهید به دست کفر، در زمانی که کفر بر حق و عدل حکومت می‌کند و امام حسین (ع) خود را ملزم برقیام بر علیه کفر می‌داند.

ولی الله

است ولی به معنی قرار گرفتن چیزی در کنار چیز دیگر است، به نحوی که فاصله‌ای در کار نباشد؛ بعنی اگر دو چیز آن چنان به هم متصل باشند که هیچ چیز دیگر در میان آن‌ها نباشد،‌ ماده ولی استعمال می‌شد، این که در مورد قرب و نزدیکی به کار رفته است، ولی‌الله، به معنی قرب و نزدیکی معنوی به خداوند.

      

سبط پیامبر

سبط به معنی نواده است . از لقب های امام حسین (ع) ، سبط محمد النبی و سبط النبی است . امام حسین (ع ) سبط اصغر پیامبر و امام مجتبی (ع) سبط اکبر نامیده می‌شوند.

آل الله

مقصود از آل الله و خاندان خدا، اهل بیت پیامبر (ص)اند. امام حسین (ع) خود و دودمان پیامبر را آل الله دانسته است، آن جا که می فرماید «نحنُ آل الله و و‏‎َرثَه رسوله»

ابوالشهداء

پدر شهیدان، کنیه‌ای که بر شهیدان اطلاق می‌شود. از آن جا که امام حسین (ع) الهام بخش شهیدان راه حق بود و کربلا یش دانشگاه شهادت محسوب می‌شد.و می‌شود، به آن حضرت این عنوان را داده‌اند.

      

ابوالاحرار

حسین (ع)‌ هم چنین لقب ابوالمجاهدین را دارد از آن جا که حسین (ع)‌ الهام بخش احرار و آزادگان است و کربلایش محل رجوع آزادگان و شیفتگان طریق هدایت است.

ابوالمجاهدین

حسین (ع)‌ هم چنین لقب ابوالمجاهدین را دارد از آن جا که حسین (ع)‌ الهام بخش مجاهدین و شهدا است و کربلایش محل رجوع مجاهدین و شیفتگان طریق هدایت است.

      

خامس آل عبا

از لقب‌های سید الشهدا است که پنجمین نفر از «اصحاب کسا» است.

      

خون خدا

لقب سید الشهدا (ع) است و به معنی ثارالله می ‌باشد.

سلطان کربلا

از القاب سید الشهدا است به معنی بزرگ شهید کربلا

      

وترالموتور

یکی از القاب سیدالشهداء (ع) تنهایی اوست .

      

       سریع العبره

یکی از القاب امام حسین (ع) به معنی این است که یادش به سرعت اشک‌ها را جاری می‌سازد.

 

 

قتیل اشقیاء

یکی از القاب حسین بن (ع) است. او که از خاندان خداوندی برابر دست شقی ترین مردمان به شهادت رسید و این لقب را گرفته است.