فرار رسیدن ایام شهادت حضرت زهرا مرضیه (س)، بانوی دو عالم،دخت نبی بزرگوار اسلام و همسری با وفای امیر المومنان علی (ع)را برتمام مسلمین جهان بخصوص بر شیعیان وعاشقان اهل بیت عصمت وطهارت تسلیت عرض میکنیم.
بخشی از خطبه فدکیه حضرت زهرا(س)
پس خداى بزرگ ایمان را براى پاک کردن شما از شرک، و نماز را براى پاک نمودن شما از تکبّر، و زکات را براى تزکیه نفس و افزایش روزى، و روزه را براى تثبیت اخلاص، و حج را براى استحکام دین، و عدالتورزى را براى التیام قلبها، و اطاعت ما خاندان را براى نظم یافتن ملتها، و امامتمان را براى رهایى از تفرقه، و جهاد را براى عزت اسلام، و صبر را براى کمک در بدست آوردن پاداش قرار داد.
و امر به معروف را براى مصلحت جامعه، و نیکى به پدر و مادر را براى رهایى از غضب الهى، و صله ارحام را براى طولانى شدن عمر و افزایش جمعیت، و قصاص را وسیله حفظ خونها، و وفاى به نذر را براى در معرض مغفرت الهى قرار گرفتن، و دقت در کیل و وزن را براى رفع کمفروشى مقرر فرمود.
و نهى از شرابخوارى را براى پاکیزگى از زشتى، و حرمت نسبت ناروا دادن را براى عدم دورى از رحمت الهى، و ترک دزدى را براى پاکدامنى قرار داد، و شرک را حرام کرد تا در یگانهپرستى خالص شوند.
باسمه تعالی
علل شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) به روایت اسناد
از سؤالات اساسی در ماجرای آتش زدن خانه حضرت علی(علیه السلام) و اهانت به آن بزرگوار این است که: آیا (چنان که شیعیان میگویند) به ساحت حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام نیز جسارت کردند؟ و بر آن حضرت صدماتی وارد شد که منجر به شهادت او و فرزندش گردید یا خیر؟
برخی از دانشمندان اهل سنت برای حفظ موقعیت خلفا از بازگو کردن این قطعه از
تاریخ خودداری نمودهاند؛ از جمله ابن ابی الحدید در شرح خود میگوید: «جساراتی را
که مربوط به فاطمه زهرا علیهاالسلام نقل شده، در میان مسلمانان تنها شیعه آن را
نقل کرده است.[1]
البته برخی از دانشمندان و مورخان اهل سنت، در این بخش، از بیان واقعیات
تاریخی شانه خالی کردهاند؛ چنان که سید مرتضی رحمة الله علیه در این زمینه
میگوید:
«در آغاز کار، محدثان و تاریخ نویسان از نقل جسارت هایی که به ساحت دختر
پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) وارد شده امتناع نمیکردند.
این مطلب در میان آنان مشهور بود که مأمور خلیفه با فشار، درب را بر فاطمه
علیهاالسلام زد و او فرزندی را که در رحم داشت سقط نمود. و قنفذ به امر عمر، فاطمه
زهرا علیهاالسلام را زیر تازیانه گرفت تا او دست از علی بردارد؛ ولی بعدها دیدند
که نقل این مطالب با مقام و موقعیت خلفاء سازگاری ندارد؛ لذا از نقل آنها خودداری
نمودند.»[2]
مسعودی در قسمتی از کتاب خود آورده است: «فَوَجهُوا اِلی مَنْزلِهِ
فَهَجَمُوا عَلَیْهِ وَ اَحْرَقُوا بابَهُ... وَ ضَغَطُوا سَیدَةَ النساءِ
بِالْبابِ حَتی اَسْقَطَتْ مُحْسِناً؛ پس (عمر و همراهان) به خانه علی علیه السلام
رو کرده و هجوم بردند، خانه آن حضرت را به آتش کشیدند؛ با در به پهلوی سیده زنان
عالم زدند؛چنان که محسن را سقط نمود.»[3]
اما منابع اهل سنت:
1- عبدالکریم بن احمد شافعی شهرستانی (548 - 479 ق.) نقل کرده: «اِنَّ عُمَرَ
ضَرَبَ بَطْنَ فاطِمَةَ یَوْمَ الْبَیْعَةِ حَتی اَلْقَتْ اَلْجَنینَ مِنْ
بَطْنِها ، به راستی عمر در روز بیعت، ضربتی به فاطمه علیهاالسلام وارد کرد که بر
اثر آن، جنین خویش را سِقط نمود.»[4]
همین قول را اسفرائینی (متوفای 429 ق)، به نظام نسبت داده و گفته است که او
قائل بود: «اَنَّ عُمَرَ ضَرَبَ فاطِمَةَ وَ مَنَعَ میراثَ الْعِتْرَةِ ، عمر
فاطمه علیهاالسلام را زد و از ارث اهل بیت علیهم السلام جلوگیری کرد.»[5]
2- صفدی یکی دیگر از علمای اهل سنت میگوید: اِنَّ عُمَرَ ضَرَبَ بَطْنَ فاطِمَةَ
یَوْمَ الْبَیْعَةِ حَتی اَلْقَتْ اَلْمُحْسِنَ مِنْ بَطْنِها، به راستی عمر آن
چنان فاطمه علیهاالسلام را در روز بیعت زد که محسن را سقط نمود.»[6]
3- مقاتل بن عطیه میگوید: ابابکر بعد از آن که با تهدید و ترس و شمشیر از مردم
بیعت گرفت، عمر و قنفذ و جماعتی را به درب خانه علی و زهرا علیهماالسلام فرستاد.
عمر هیزم را درِ خانه فاطمه جمع نمود و درب خانه را به آتش کشید، هنگامی که فاطمه
زهرا علیهاالسلام پشت در آمد، عمر و اصحاب او جمع شدند و عمر آن چنان حضرت فاطمه
علیهاالسلام را پشت در فشار داد که فرزندش را سقط نمود و میخ در به سینه حضرت فرو
رفت (و بر اثر آن صدمات) حضرت به (بستر) بیماری افتاد تا آن که از دنیا رفت.»[7]
4- ابن ابی الحدید نقل نموده است: «ابو العاص، شوهر زینب، دختر پیامبر اکرم
صلیاللهعلیه و آله و سلّم در جنگ از طرف مسلمانان به اسارت گرفته شد؛ ولی
بعداً مانند اسیران دیگر آزاد شد.
ابو العاص به پیامبر صلیاللهعلیه و آله و سلّم وعده داد که پس از مراجعت
به مکه، وسائل مسافرت دختر پیامبر(صلی الله علیه و آله) را به مدینه فراهم سازد.
پیامبر صلیاللهعلیهوآله وسلم به زید حارثه و گروهی از انصار، مأموریت داد که
در هشت مایلی مکه توقف کنند و هر موقع کجاوه زینب به آن جا رسید، او را به مدینه
بیاورند. قریش از خروج دختر پیامبر (ص) از مکه آگاه شدند. گروهی تصمیم گرفتند که
او را از نیمه راه باز گردانند. جبار بن الاسود (یا هبار ابن الاسود) با گروهی خود
را به کجاوه زینب رساند و نیزه خود را بر کجاوه دختر پیامبر (صلی الله علیه و آله)
کوبید. از ترس آن، زینب، کودکی را که در رحم داشت، سقط کرد و به مکه بازگشت.
پپامبر صلی الله علیهوآله وسلم از شنیدن این خبر سخت ناراحت شد و در فتح مکه
(با این که همه را بخشید و آزاد نمود) خون قاتل فرزند زینب را مباح شمرد.»
ابن ابی الحدید میگوید: «من این جریان را برای استادم ابو جعفر نقیب خواندم،
او گفت: وقتی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خون کسی که دخترش زینب را
ترسانید و او سقط جنین کرد را مباح شمرد، قطعاً اگر زنده بود خون کسانی را که
دخترش فاطمه علیهاالسلام را ترسانیدند که باعث شد فرزندش (محسن) را سقط کند، حتماً
مباح میشمرد.»
ابن ابی الحدید میگوید، به استادم گفتم: «آیا از شما نقل کنم آن چه را
مردم میگویند که فاطمه بر اثر ترس ( و ضرباتی که بر او وارد شد) فرزندش را از دست
داد؟
پس گفت: نه! از طرف من نقل نکن! و همین طور رد و بطلان آن را نیز از طرف من
نقل نکن! چون اخبار در این زمینه متعارض است.» [8]
این قصه، به خوبی نشان میدهد که اخبار موافق با نظریات شیعه در بین روایات
اهل سنت نیز وجود داشته و خود ابن ابی الحدید نیز در قسمتی از کلامش اعتراف
میکند؛ آن جا که میگوید: «عَلی اَنَّ جَماعَةً مِنْ اَهْلِ الحَدیثِ قَدْ
رَوَوْا نَحوَهُ، گروهی از اهل حدیث (از اهل سنت نیز) مانند آن چه را شیعیان
میگویند نقل کردهاند.[9]
5- سکونی یکی از راویان اهل سنت است.[10] او میگوید: «نزد امام صادق علیهالسلام
رفتم؛ در حالی که غمگین و ناراحت بودم. امام صادق علیهالسلام فرمود: ای سکونی!
چرا ناراحتی؟! گفتم: خداوند فرزند دختری به من داده ( از این که فرزندم پسر نبوده
و دختر است ناراحتم) پس حضرت فرمود: ای سکونی، سنگینی دخترت را زمین بر میدارد و
روزی او بر خداوند است و بر غیر اجل شما زندگی میکند و از رزق شما نمیخورد (پس چرا
ناراحتی؟).»
سکونی میگوید: (با کلمات امام صادق علیهالسلام ) غمم رفت. آن گاه فرمود:
«ما سَمیْتَها؟ قُلْتُ: فاطِمَةَ. قالَ: آهْ آهْ ثُم وَضَعَ یَدَهُ عَلی
جَبْهَتِهِ وَ کَانّی بِهِ قَدْ بَکی وَ قالَ: اِذا سَمیْتَها فاطِمَةَ
فَلاتَسُبها وَ لا تَضْرِبْها وَ لاتَلْعَنْها. هذَا الاِْسْمُ مُحْتَرَمٌ
عِنْدَاللهِ عَزوَجَل وَ هُوَ اِسْمٌ اِشْتَق مِنْ اِسْمِهِ لِحَبیبَتِهِ الصدیقة
» وَ کانَ الاِمامُ لَما سَمِعَ بِاسْمِ فاطِمَةَ ذکر جَدتَهُ وَ مَصائبَها وَ
لَمْ یَزَلْ یَذْکُرُ وَ یَقُولُ: وَ کانَ سَبَبُ وَفاتِها اَنَّ قُنْفُذَ مَوْلی
فُلان.[11] چه نامی بر او گذاردی؟ گفتم: فاطمه: فرمود: آه آه. سپس دست خود را بر
پیشانیاش گذاشت و گویا گریه میکرد و فرمود: حال که او را فاطمه نامیدی به او
ناسزا نگو؛ او را (کتک) نزن و نفرینش نکن (چرا که) این نام در نزد خداوندِ با عظمت
محترم است؛ و آن نامی است که خداوند از اسم خود برای حبیبه خود صدیقه گرفته است.
(آن گاه سکونی میگوید:) همیشه امام صادق علیهالسلام اینگونه بود که وقتی نام
فاطمه علیهاالسلام را میشنید به یاد جدهاش (فاطمه) و مصیبت های او میافتاد و
همیشه تذکر میداد و میگفت: سبب وفات ( و شهادت) فاطمه علیها السلام ضربتی بود که
قنفذ، غلام فلانی (یعنی عمر) بر او وارد ساخت.
توجه دارید که سکونی با همه وثاقتی که دارد، اینجا تعصب سنیگری خویش را
نشان داده و ذیل کلام امام صادق علیهالسلام را حذف و تحریف نموده است. با این
حال، مطلب روشن است که سبب شهادت فاطمه زهرا علیها السلام همان ضرباتی بود که به
دست قنفذ و عمر بر آن حضرت وارد شد.
چنان که ابابصیر از امام صادق علیهالسلام متن کامل کلام حضرت را به این
صورت نقل نموده است: « وَ کانَ سَبَبُ وَفاتِها اَنَّ قُنْفُذَ مَوْلی عُمَرَ
لَکَزَها بِنَعْلِ السیْفِ بِاَمْرِهِ فَاَسْقَطَتْ مُحْسِناً وَ مَرِضَتْ مَرَضاً
شَدیداً وَ لَمْتَدَعْ اَحَداً مِمنْ آذاها یَدْخُلُ عَلَیْها، سبب فوت فاطمه
علیهاالسلام ضرباتی بود که قنفذ، غلام عمر با غلاف شمشیر بر آن حضرت به فرمان عمر
زد؛ پس (فرزندش) محسن را از دست داد و به شدت بیمار شد و هیچ یک از آزار دهندگان
خویش را راه نداد (که به دیدن او بیایند)[12]
ب. منابع شیعه:
نظر دانشمندان شیعه و روایات نقل شده از سوی آنان چنین است:
هنگامی که خواستند علی علیهالسلام را به مسجد ببرند با مقاومت فاطمه
علیهاالسلام روبرو شدند و فاطمه علیهاالسلام برای جلوگیری از بردن همسر گرامیاش
صدمههای روحی و جسمی فراوانی دید که بیان همه آنها از توان زبان و قلم خارج است؛
فقط به گوشهای از آن در یک نقل تاریخی اشاره میکنیم؛ و گرنه در این موضوع، نقل
های تاریخی فراوان است.
خلاصه ماجرا همان است که در نامه خودِ عمر به معاویه آمده است. در بخشی از
آن چنین مینویسد:
«... وقتی درب خانه را آتش زدم (آن گاه داخل خانه شدم) ولی فاطمه درب خانه
را حجاب خود قرار داد و مانع از دخول من و اصحابم شد. با تازیانه آن چنان بر بازوی
او زدم که مانند دملج (بازو بند) اثر آن بر بازوی او ماند؛ آن گاه صدای ناله او
بلند شد؛ چنان که نزدیک بود به حال او رقّت کنم و دلم نرم شود؛ ولی به یاد
کشتههای بدر و اُحد که به دست علی کشته شده بودند... افتادم، آتش غضبم افروختهتر
شد و چنان لگدی بر درب زدم که از صدمه آن جنین او (به نام محسن) سقط شد."
فَعِنْدَ ذلک صَرَخَتْ فاطِمَةُ صَرْخةً... فَقالَتْ یا اَبَتاهُ یا رَسُولَ
اللهِ هکَذا کانَ یُفْعَلَ بِحَبیبَتِکَ وَ اِبْنَتِکَ... ؛ در این هنگام، فاطمه
چنان ناله زد، پس فریاد زد: ای پدر بزرگوار! ای رسول خدا ! این چنین با عزیز دلت و
دخترت رفتار کردند." سپس فریاد کشید: فضّه به فریادم برس که فرزندم را کشتند.
سپس به دیوار تکیه داد و من او را به کنار زده، داخل خانه شدم. فاطمه در آن حال
میخواست مانع (بردن علی) شود، من از روی روسری چنان سیلی به صورت او زدم که
گوشواره از گوشش به زمین افتاد...»[13]
آن چه بیان شد و قلم با صد شرمساری آن را بر صفحه کاغذ آورد، تنها گوشههایی
از ستم هایی است که بر آن بانوی دو جهان رفته است.[14]
منابع :
1- شرح نهج البلاغه، ج2، ص60.
2- سید مرتضی، تلخیص شافی، ج3، ص 76، تلخیص شیخ طوسی.
3- اثبات الوصیة، مسعودی، (چاپ بیروت) ص153 و در برخی چاپ ها ص 23 ـ 24.
4- الملل و النحل، عبدالکریم شهرستانی، ج1، ص57.
5- اَلفرقُ بین الفرق، عبدالقاهر الاسفرائینی، ص107.
6- الوافی بالوفیات، صفدی، ج 5، ص347 ر.ک: سفینة البحار، شیخ عباس قمی، ج2،ص292.
7- الامامة و الخلافة، مقاتل بن عطیة، ص160 ـ 161.
8- شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 14، ص193/ ر.ک: زندگی علی علیهالسلام ،
ص252.
9- شرح نهج البلاغه، ج2، ص21.
10- سه نفر از راویان اهل سنت، از امامان شیعه علیهمالسلام روایت نقل نمودهاند
که علمای شیعه آنان را ثقه میدانند و به سخن آنان اطمینان دارند و روایات آن ها
را میپذیرند: سَکُونی؛ نَوْفِلی؛ خَلُوقی.
11- شجره طوبی، محمدمهدی حائری، ص417، (منشورات شریف رضی).
12- بحار الانوار، ج43، ص170.
13- بحار الانوار، ج30، ص293، (چاپ جدید)؛ ج 8، ص230، (چاپ قدیم) و ریاحین
الشریعة، ج1، ص 267 .
14- کتاب "الهجوم علی بیت فاطمه"، حسین غیب غلامی، در این باره روایات
مربوطه را خوب بررسی کرده است.
منبع: شیعه نیوز : SHIA-NEWS.COM
گشاده دست باش،جاری باش،کمک کن .مثل رود
با شفقت و مهربان باش .مثل خورشید
اگر کسی اشتباه کرد آن را بپوشان. مثل شب
وقتی عصبانی شدی خاموش باش. مثل مرگ
متواضع باش و کبر نداشته باش. مثل خاک
بخشش و عفو داشته باش . مثل دریا
اگر می خواهی دیگران خوب باشند خودت خوب باش. مثل آینه